دلم می خواست یک زن روستایی بودم ...

توی یک ده خیلی دور افتاده ...

پشت آن کوه ها ...

اما نه ،

مرد روستایی بهتر است ...

چون در روستاها مردها بیشتر در حال استراحتند ...

 

زندگی روستایی ...

یک زندگی بدون استرس ...

بدون نگرانی ...

بدون دغدغه ...

چیزی که دیگر حتی در خواب هم به آن دسترسی ندارم ...

 

 

 

دنبال چیزی می گردم ...

نمی دانم چیست ...؟

سرگردان ...

سالهاست می گردم ...

 

من گم شده ام ...